غزل 225

ساقي حديث سرو و گل و لاله مي‌رود
وين بحث با ثلاثه غساله مي‌رود

مي ده که نوعروس چمن حد حسن يافت
کار اين زمان ز صنعت دلاله مي‌رود

شکرشکن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسي که به بنگاله مي‌رود

طي مکان ببين و زمان در سلوک شعر
کاين طفل يک شبه ره يک ساله مي‌رود

آن چشم جادوانه عابدفريب بين
کش کاروان سحر ز دنباله مي‌رود

از ره مرو به عشوه دنيا که اين عجوز
مکاره مي‌نشيند و محتاله مي‌رود

باد بهار مي‌وزد از گلستان شاه
و از ژاله باده در قدح لاله مي‌رود

حافظ ز شوق مجلس سلطان غياث دين
غافل مشو که کار تو از ناله مي‌رود