چرا انگليسی زبان غالب در اينترنت است؟

يك جامعه شناس فرانسوی زبان كانادايی(اهل كبك) كه درباره راههای زنده نگهداشتن زبان فرانسه تحقيق میكرد، به نتيجه جالبی رسيده بود: يكی از مهمترين عوامل نگهدارنده زبان فرانسه در كانادای انگليسی زبان، وجود پدربزرگها و مادربزرگهايی است كه تنها زبان فرانسه میدانند و بس؛ آنها هستند كه ديگران را ناخودآگاه وادار میكنند تا زبان فرانسه را فراموش نكنند. آنها در واقع مؤثرترين نگهبانان زبان مادريشان در برابر زبان جهانی شده انگليسی هستند.

     واقعيت آن است كه زبان انگليسي، امروز كاركردی بسيار بيشتر از يك زبان عادی دارد. با اين كه انگليسی در ميان پرگويندهترين زبانها مقام اول را ندارد(مقام های اول را به ترتيب چينی و اسپانيايی دارند) اما بدليل آن كه زبان كشورهايی است كه بيشتر از همه در روند جهانی شدن تأثير دارند، مهمترين زبان دوم مردمان كره زمين است.

     اما در اينترنت، انگليسی نه تنها همه فهمترين است، بلكه پرگوينده ترين نيز هست. جديدترين آمارها نشان می دهد كه هنوز نزديك به نصف محتوای موجود در اينترنت-يعنی در حدود 47درصدـ به زبان انگليسی است. (البته اين رقم نسبت به آمارهای قديمی تر، كوچك تر شده است، به طوری كه چهارسال پيش اين رقم به بيش از 70 درصد می رسيد) اين آمار علاوه بر اين كه نشان دهنده چگونگی توزيع محتوای اينترنت از نظر زبان است، به كنايه نكات ديگری را نيز بيان می كند. مثلاً نشان می دهد كه كدام كشورها بيشتر به تكنولوژی های جديد دسترسی دارند. گرچه نبايد از يك نكته مهم غافل شد و آن اين كه اين 47 درصد محتوای انگليسی كه در حال حاضر در اينترنت موجود است، الزاماً توسط كسانی كه زبان مادريشان انگليسی است توليد نشده است. به بيان ديگر، اگر انگليسي، زبان ارتباطات جهانی امروزی نبود، مقداری از سهم كنونی زبان انگليسی در اينترنت، بين زبان های ديگر پخش ميشد. بنابراين در اين آمار، زبان انگليسی هم تراز ديگر زبان ها نيست و نميتوان قضاوتی يكسان درباره همه اين زبان ها كرد. هرچند نبايد از ياد ببريم كه انگليسی در اين ميان تنها نيست، بلكه درصد كوچكی از محتوای موجود به همه زبانها را افراد غيربومی توليد می كنند.

     خلاصه آن كه اگر همه محتوای موجود در اينترنت، تنها به زبان مادری يا زبان اول كاربران توليد می شد، رقم های حاضر بسيار كوچك تر از اين می شد كه هست و در عوض به «تعداد» زبان های موجود در اينترنت اضافه می شد؛ و اين يعنی پراكندگی زبانی بيشتر در اينترنت.

     بعيد است كه زبان انگليسی در آينده نزديك در اينترنت رقيبی عمده به خود ببيند. اين امر دلايل زيادی دارد. مهم ترين دليل، ريشه در آن دارد كه دسترسی اغلب مناطق غير انگليسی جهان به تكنولوژی اينترنت بسيار ضعيف تر از آمريكای شمالی است. دليل مهم ديگر، آنست كه انگليسی در حال حاضر همه فهم ترين زبان جهان برای ارتباطات بين المللی به ويژه از نوع اقتصادی و تجاری است. يكی از ديگر دلايل مهم هم آنست كه در ميان توليدكنندگان اطلاعات و محتوا، تمايل زيادی برای توليد محتوای «محلی» وجود ندارد؛ يعنی ميزان محتوايی كه فقط برای مخاطبين محلي(يعنی طيفی بين ساكنان يك محله شهري، و يك كشور) توليد می شود، درمقايسه با انواع ديگر محتوا بسيار ناچيز است، و متأسفانه درصد زيادی از اين محتوای محلی نيز باز به زبان انگليسی است، كه آن هم بيشتر دلايل فني(مانند مشكلات سيستم عامل های فعلی در كار با الفبا و زبان های غيراروپايی) يا اقتصادی(مانند دشواری گرفتن آگهی به خاطر داشتن مخاطب محدود) دارد.

     به هر روي، غلبه زبان انگليسی بر ديگر زبان های اينترنت می تواند هم جنبه های مثبت و هم تأثيرات منفی داشته باشد. مثلا اين كه مردم جهان را قادر می كند كه در عين تفاوت های فرهنگی فاحش، بتوانند با هم گفت وگو كنند. گفت وگوهايی كه می تواند به تدريج زمينه تعصب های قومی و نژادی را از بين ببرد و دنيای بهتری را بسازد. در مقابل، اين خطر هم هست كه زبان انگليسی، به مرور فرهنگ بومی كشورهای ديگر را به خاطر دريچه ای كه به فرهنگ آنگلوساكسون می گشايد، ضعيف كند و در نهايت همه را تبديل به آمريكايی هايی سازد كه تنها قيافه هايی چينی يا عرب يا لاتين دارند. همه اينها واقعيت دارند و بايد بتوان تعادلی ميان اين جنبه های تاريك و روشن يافت.

     اما برای اين تعادل چه بايد كرد؟ به نظر می رسد كفه سنگين ترازوی فعلی-يعنی قدرت و گستردگی زبان انگليسي- خواه ناخواه به سرعت در حال سنگين تر شدن است و راهی برای كم كردن وزن آن نيست. بنابراين تنها چاره ای كه می ماند، سنگين كردن كفه زبان های ديگر است؛ آن هم به شرطی كه اين محتوا فقط به همان زبان بومی توليد شود، نه اين كه محتوايی دوزبانه باشد. اگر چنين باشد، درست مانند همان پيرمردان و پيرزنان كانادايی كه مهم ترين حافظان زبان فرانسه در كانادا هستند، اين سايت های بومی زبان هم می توانند تاحدی جلوی تأثيرات منفی جهانی شدن انگليسی را بگيرند.

     به عنوان مثال، كافيست كه تنها دسترسی درصد كوچكی از مردم چين به عنوان پرگوينده ترين زبان دنيا به اينترنت برقرار شود و آنها هم بيشتر محتوای توليديشان را به زبان مادری توليد كنند. آنوقت، غلبه زبان انگليسی بر اينترنت پايان می يابد و كم كم شكل توزيع محتوای اينترنت از نظر زبان، شبيه به شكل بيرونی توزيع زبان های فعلی می شود.

     به هرروي، نبايد فراموش كنيم كه اهميت زبان ها در دنيای آينده، چنان است كه لااقل در دنيای مجازی، جای تقسيم بندی های جغرافيايی را خواهد گرفت.

 

نویسنده: حسين درخشان
 sayehroshan@hoder.com