غزلیات حافظ - غزل 13
غزل 13
ميدمد صبح و کله بست سحاب
الصبوح الصبوح يا اصحاب
ميچکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام يا احباب
ميوزد از چمن نسيم بهشت
هان بنوشيد دم به دم مي ناب
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب
در ميخانه بستهاند دگر
افتتح يا مفتح الابواب
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سينههاي کباب
اين چنين موسمي عجب باشد
که ببندند ميکده به شتاب
بر رخ ساقي پري پيکر
همچو حافظ بنوش باده ناب
ميدمد صبح و کله بست سحاب
الصبوح الصبوح يا اصحاب
ميچکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام يا احباب
ميوزد از چمن نسيم بهشت
هان بنوشيد دم به دم مي ناب
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب
در ميخانه بستهاند دگر
افتتح يا مفتح الابواب
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سينههاي کباب
اين چنين موسمي عجب باشد
که ببندند ميکده به شتاب
بر رخ ساقي پري پيکر
همچو حافظ بنوش باده ناب
+ نوشته شده در دوم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 14:33 توسط جمال پاریاب
|