خواننده انتخاب مي کند


چند زماني است که از نظارت بر ترجمه و تشکيل موسسه يي براي کنترل اين مورد صحبت مي رود. من با اين کار به کلي مخالفم و اعتقادم بر اين است که نبايد هيچ نظارتي بر ترجمه اعمال شود. اين مساله نه تنها سودي براي ادبيات ترجمه ندارد که باعث گرفتاري مترجمان نيز خواهد شد و عاقبت بسيار بدي دارد. گاه سخن از اين مي رود که ترجمه را پيش از چاپ به ويراستاري نشان بدهيم و مترجم جوان از آبشخور تجربه سفيدمويان اين عرصه بهره ببرد تا اگر غلطي هم در کار است، به حداقل برسد. اين کار پيش از اين هم سابقه دارد و همگان از فعاليت هاي انتشارات فرانکلين و بنگاه ترجمه و نشر کتاب باخبرند که ويراستاران کارکشته يي را به کار گمارده بود تا ترجمه هايي درست و سرراست روانه بازار شود. من انتقاداتي به اين شيوه داشتم، اما نکته و طرفه کار اين انتشاراتي ها اين بود که کسي وادار به نشر کتاب در آنها نبود. مترجم اگر مي خواست با اين ناشرها کار کند، قواعد آن را مي پذيرفت و اگرنه مي توانست کارش را بدهد به ناشر ديگري که دشواري و سختگيري اين ناشران را نداشت. ولي گويا کاري که قرار است اين حضرات به عنوان نظارت بر ترجمه داشته باشند، کاري ديگر است. اين کارشان غلط هاي احتمالي ترجمه را نمي کاهد، بلکه آن را قانوني مي کند. اينها مي خواهند به وسيله تشکيل چنين موسسه يي، براي نظارت روي ترجمه وسيله يي جور کنند که بحث روي آن داستان مفصلي دارد. من با نظارتي از اين دست مخالفم و تا جايي هم که سوادم مي رسد، چنين مراکزي در هيچ جاي دنيا وجود ندارد. گفته مي شود که تعدد ناشران سبب شده تا هر کتابي را روانه چاپخانه کنند و برخي از ناشران بي تابي مي کنند تا کتاب تازه يي دستشان برسد. گفته مي شود که همين رقابت براي چاپ کتاب هاي بيشتر، کتاب هاي کم ارزشي را روانه بازار مي کند. گفته مي شود که از يک کتاب گاه چند ترجمه مکرر مي شود. آيا اينها دليلي است براي آنکه دستگاهي عريض و طويل براي نظارت بر ترجمه بسازيم؟ به گمان من ناشران مي توانند با هم در تماس باشند و از تکرار ترجمه يک کتاب جلوگيري کنند. اما فرض کنيد از يک کتاب چند ترجمه مکرر شد. چه عيبي دارد. خواننده بر اساس اسم ترجمه و ناشر، ترجمه بهتر را مي خرد. اگر اين دو آشنا نبودند، روزنامه ها و منتقدها به کمک مي آيند. مضافاً به اينکه ناشران مي توانند ترتيبي بدهند که اين تکرارها کمتر شود. در مورد ترجمه هاي غلط هم بگذاريد خواننده ها قضاوت کنند. اما مساله کپي رايت، مساله يي ديگر است که عده يي هم طرفدارش هستند. بنده نيز مخالف آن نيستم. ولي گمان مي کنم براي شروع اين مساله کمي زود باشد. بايد اول بستر کار را فراهم آورد و فرهنگسازي کرد، آن گاه به کپي رايت پرداخت. شايد دو سه سال ديگر موقعيت بهتري براي اين کار فراهم شود.
 
 
ترجمه نجف دريابندري
منبع: روزنامه اعتماد