غزلیات حافظ - غزل 131
غزل 131
بيا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عيد به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک ميکده عشق را زيارت کرد
مقام اصلي ما گوشه خرابات است
خداش خير دهاد آن که اين عمارت کرد
بهاي باده چون لعل چيست جوهر عقل
بيا که سود کسي برد کاين تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابي
کسي کند که به خون جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جماش شيخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد
به روي يار نظر کن ز ديده منت دار
که کار ديده نظر از سر بصارت کرد
حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسيار در عبارت کرد
بيا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عيد به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک ميکده عشق را زيارت کرد
مقام اصلي ما گوشه خرابات است
خداش خير دهاد آن که اين عمارت کرد
بهاي باده چون لعل چيست جوهر عقل
بيا که سود کسي برد کاين تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابي
کسي کند که به خون جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جماش شيخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد
به روي يار نظر کن ز ديده منت دار
که کار ديده نظر از سر بصارت کرد
حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسيار در عبارت کرد
+ نوشته شده در چهارم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 7:14 توسط جمال پاریاب
|